Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-05@19:45:10 GMT

اتفاقات دهه اول محرم

تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۸۲۲۵۲۸

خبرگزاري آريا -

رويدادهاي مهم دهه اول محرم
روز دوم
1. امام حسين عليه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجري به کربلا وارد شد. (1) عالم بزرگوار «سيد بن طاووس » نقل کرده است که: امام عليه السلام چون به کربلا رسيد، پرسيد: نام اين سرزمين چيست؟ همينکه نام کربلا را شنيد فرمود: اين مکان جاي فرود آمدن ما و محل ريختن خون ما و جايگاه قبور ماست .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اين خبر را جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله به من داده است . (2)
2. در اين روز «حر بن يزيد رياحي » ضمن نامه اي «عبيدالله بن زياد» را از ورود امام عليه السلام به کربلا آگاه نمود. (3)
3. در اين روز امام عليه السلام به اهل کوفه نامه اي نوشت و گروهي از بزرگان کوفه - که مورد اعتماد حضرت بودند - را از حضور خود در کربلا آگاه کرد . حضرت نامه را به «قيس بن مسهر» دادند تا عازم کوفه شود . (4) اما ستمگران پليد اين سفير جوانمرد امام عليه السلام را دستگير کرده و به شهادت رساندند. زماني که خبر شهادت قيس به امام عليه السلام رسيد، حضرت گريست و اشک بر گونه مبارکش جاري شد و فرمود:
«اللهم اجعل لنا ولشيعتنا عندک منزلا کريما واجمع بيننا وبينهم في مستقر من رحمتک، انک علي کل شيي ء قدير;
خداوندا! براي ما و شيعيان ما در نزد خود قرارگاه والايي قرار ده و ما را با آنان در جايگاهي از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاري توانايي .» (5)
روز سوم
1. «عمر بن سعد» يک روز پس از ورود امام عليه السلام به سرزمين کربلا يعني روز سوم محرم با چهار هزار سپاهي از اهل کوفه وارد کربلا شد. (6)
2. امام حسين عليه السلام قسمتي از زمين کربلا که قبر مطهرش در آن واقع مي شد را از اهالي نينوا و غاضريه به شصت هزار درهم خريداري کرد و با آنها شرط کرد که مردم را براي زيارت راهنمايي نموده و زوار او را تا سه روز ميهمان کنند. (7)
3. در اين روز «عمر بن سعد» مردي بنام «کثير بن عبدالله » - که مرد گستاخي بود - را نزد امام عليه السلام فرستاد تا پيغام او را به حضرت برساند. کثير بن عبدالله به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهيد در همين ملاقات حسين را به قتل برسانم; ولي عمر نپذيرفت و گفت: فعلا چنين قصدي نداريم .
هنگامي که وي نزديک خيام رسيد، «ابو ثمامه صيداوي » (همان مردي که ظهر عاشورا نماز را به ياد آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسين عليه السلام بود . همين که او را ديد رو به امام عرض کرد: اين شخص که مي آيد، بدترين مردم روي زمين است . پس سراسيمه جلو آمد و گفت: شمشيرت را بگذار و نزد امام حسين عليه السلام برو . گفت: هرگز چنين نمي کنم .
ابوثمامه گفت: پس دست من روي شمشيرت باشد تا پيامت را ابلاغ کني . گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پيغامت را به من بسپار تا براي امام ببرم، تو مرد زشت کاري هستي و من نمي گذارم بر امام وارد شوي . او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را براي ابن سعد بازگو کرد . سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پيکي ديگر از امام پرسيد: براي چه به اينجا آمده اي؟ حضرت در جواب فرمود:
«مردم کوفه مرا دعوت کرده اند و پيمان بسته اند، بسوي کوفه مي روم و اگر خوش نداريد بازمي گردم .... » (8)
روز چهارم
در روز چهارم محرم، عبيدالله بن زياد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنراني نمود و ضمن آن مردم را براي شرکت در جنگ با امام حسين عليه السلام تشويق و ترغيب نمود .
به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه که عبارت بودند از:
1. شمر بن ذي الجوشن با چهار هزار نفر;
2. يزيد بن رکاب کلبي با دو هزار نفر;
3. حصين بن نمير با چهار هزار نفر;
4. مضاير بن رهينه مازني با سه هزار نفر;
به سپاه عمر بن سعد پيوستند . (9) بهم پيوستن نيروهاي فوق از اين روز تا روز عاشورا بوده است.
روز پنجم
1. در اين روز عبيدالله بن زياد، شخصي بنام «شبث بن ربعي » (10) را به همراه يک هزار نفر به طرف کربلا گسيل داد. (11)
2. عبيدالله بن زياد در اين روز دستور داد تا شخصي بنام «زجر بن قيس » بر سر راه کربلا بايستد و هر کسي را که قصد ياري امام حسين عليه السلام داشته و بخواهد به سپاه امام عليه السلام ملحق شود، به قتل برساند . همراهان اين مرد 500 نفر بودند . (12)
3. در اين روز با توجه به تمام محدوديتهايي که براي نپيوستن کسي به سپاه امام حسين عليه السلام صورت گرفت، مردي به نام «عامر بن ابي سلامه » خود را به امام عليه السلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسيد . (13)
روز ششم
1. در اين روز عبيدالله بن زياد نامه اي براي عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نيروي نظامي اعم از سواره و پياده تو را تجهيز کرده ام . توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را براي من مي فرستند .
2. در اين روز «حبيب بن مظاهر اسدي » به امام حسين عليه السلام عرض کرد: يابن رسول الله! در اين نزديکي طائفه اي از بني اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهي من به نزد آنها بروم و آنها را به سوي شما دعوت نمايم .
امام عليه السلام اجازه دادند و حبيب بن مظاهر شبانگاه بيرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترين ارمغان را برايتان آورده ام، شما را به ياري پسر رسول خدا دعوت مي کنم، او ياراني دارد که هر يک از آنها بهتر از هزار مرد جنگي است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسليم نخواهند نمود . عمر بن سعد او را با لشکري انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشيره من هستيد، شما را به اين راه خير دعوت مي نمايم ... .
در اين هنگام مردي از بني اسد که او را «عبدالله بن بشير» مي ناميدند برخاست و گفت: من اولين کسي هستم که اين دعوت را اجابت مي کنم و سپس رجزي حماسي خواند:
قد علم القوم اذ تواکلوا
واحجم الفرسان تثاقلوا
اني شجاع بطل مقاتل
کانني ليث عرين باسل
«حقيقتا اين گروه آگاهند - در هنگامي که آماده پيکار شوند و هنگامي که سواران از سنگيني و شدت امر بهراسند، - که من [رزمنده اي] شجاع، دلاور و جنگاورم، گويا همانند شير بيشه ام .»
سپس مردان قبيله که تعدادشان به 90 نفر مي رسيد برخاستند و براي ياري امام حسين عليه السلام حرکت کردند . در اين ميان مردي مخفيانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردي بنام «ازرق » را با 400 سوار به سويشان فرستاد . آنان در ميان راه با يکديگر درگير شدند، در حالي که فاصله چنداني با امام حسين عليه السلام نداشتند . هنگامي که ياران بني اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاريکي شب پراکنده شدند و به قبيله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد .
حبيب بن مظاهر به خدمت امام عليه السلام آمد و جريان را بازگو کرد . امام عليه السلام فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله » (14)
روز هفتم
1. در روز هفتم محرم عبيد الله بن زياد ضمن نامه اي به عمر بن سعد از وي خواست تا با سپاهيان خود بين امام حسين و ياران، و آب فرات فاصله ايجاد کرده و اجازه نوشيدن آب به آنها ندهد. (15)
عمر بن سعد نيز بدون فاصله «عمرو بن حجاج » را با 500 سوار در کنار شريعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسي امام حسين عليه السلام و يارانش به آب شدند .
2. در اين روز مردي به نام «عبدالله بن حصين ازدي » - که از قبيله «بجيله » بود - فرياد برآورد: اي حسين! اين آب را ديگر بسان رنگ آسماني نخواهي ديد! به خدا سوگند که قطره اي از آن را نخواهي آشاميد، تا از عطش جان دهي!
امام عليه السلام فرمودند: خدايا! او را از تشنگي بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده .
حميد بن مسلم مي گويد: به خدا سوگند که پس از اين گفتگو به ديدار او رفتم در حالي که بيمار بود، قسم به آن خدايي که جز او پروردگاري نيست، ديدم که عبدالله بن حصين آنقدر آب مي آشاميد تا شکمش بالا مي آمد و آن را بالا مي آورد و باز فرياد مي زد: العطش! باز آب مي خورد، ولي سيراب نمي شد . چنين بود تا به هلاکت رسيد . (16)
روز هشتم
1. «خوارزمي » در مقتل الحسين و «خياباني » در وقايع الايام نوشته اند که در روز هشتم محرم امام حسين عليه السلام و اصحابش از تشنگي سخت آزرده خاطر شده بودند; بنابراين امام عليه السلام کلنگي برداشت و در پشت خيمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمين را کند، آبي گوارا بيرون آمد و همه نوشيدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپديد شد و ديگر نشاني از آن ديده نشد. هنگامي که خبر اين ماجرا به عبيدالله بن زياد رسيد، پيکي نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسيده است که حسين چاه مي کند و آب بدست مي آورد . به محض اينکه اين نامه به تو رسيد، بيش از پيش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسين عليه السلام و يارانش سخت بگير . عمر بن سعد دستور وي را عمل نمود . (17)
2. در اين روز «يزيد بن حصين همداني » از امام عليه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد; عمر بن سعد گفت: اي مرد همداني! چه چيز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نيستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان مي پنداري پس چرا بر عترت پيامبر شوريده و تصميم به کشتن آنها گرفته اي و آب فرات را که حتي حيوانات اين وادي از آن مي نوشند از آنان مضايقه مي کني؟
عمر بن سعد سر به زير انداخت و گفت: اي همداني! من مي دانم که آزار دادن به اين خاندان حرام است، من در لحظات حساسي قرار گرفته ام و نمي دانم بايد چه کنم; آيا حکومت ري را رها کنم، حکومتي که در اشتياقش مي سوزم؟ و يا دستانم به خون حسين آلوده گردد، در حالي که مي دانم کيفر اين کار، آتش است؟ اي مرد همداني! حکومت ري به منزله نور چشمان من است و من در خود نمي بينم که بتوانم از آن گذشت کنم .
يزيد بن حصين همداني بازگشت و ماجرا را به عرض امام عليه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ري به قتل برساند . (18)
3. امام عليه السلام مردي از ياران خود بنام «عمرو بن قرظة » را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتي داشته باشند.
شب هنگام امام حسين عليه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند . امام حسين عليه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود «عباس » و فرزندش «علي اکبر» را نزد خود نگاه داشت . عمر بن سعد نيز فرزندش «حفص » و غلامش را نگه داشت و بقيه را مرخص کرد .
در اين ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام عليه السلام که فرمود: آيا مي خواهي با من مقاتله کني؟ عذري آورد . يک بار گفت: مي ترسم خانه ام را خراب کنند! امام عليه السلام فرمود: من خانه ات را مي سازم . ابن سعد گفت: مي ترسم اموال و املاکم را بگيرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالي که در حجاز دارم . عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زياد بيمناکم و مي ترسم آنها را از دم شمشير بگذراند .
حضرت هنگامي که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصميم خود باز نمي گردد، از جاي برخاست در حالي که مي فرمود: تو را چه مي شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگيرد و تو را در قيامت نيامرزد . به خدا سوگند! من مي دانم که از گندم عراق نخواهي خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است . (19)
4 . پس از اين ماجرا، عمر بن سعد نامه اي به عبيدالله نوشت و ضمن آن پيشنهاد کرد که حسين عليه السلام را رها کنند; چرا که خودش گفته است که يا به حجاز برمي گردم يا به مملکت ديگري مي روم . عبيدالله در حضور ياران خود نامه ابن سعد را خواند، «شمر بن ذي الجوشن » سخت برآشفت و نگذاشت عبيدالله با پيشنهاد عمر بن سعد موافقت کند . (20)
روز نهم
1. در روز نهم محرم (تاسوعاي حسيني) شمر بن ذي الجوشن با نامه اي که از عبيدالله داشت از «نخيله » - که لشکرگاه و پادگان کوفه بود - با شتاب بيرون آمد و پيش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد کربلا شد و نامه عبيدالله را براي عمر بن سعد قرائت کرد .
ابن سعد به شمر گفت: واي بر تو! خدا خانه ات را خراب کند، چه پيام زشت و ننگيني براي من آورده اي . به خدا قسم! تو عبيدالله را از قبول آنچه من براي او نوشته بودم بازداشتي و کار را خراب کردي ... . (21)
2. شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبيدالله بن زياد امان نامه اي براي خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس عليه السلام گرفته بود که در اين روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ايشان نپذيرفت.
شمر نزديک خيام امام حسين عليه السلام آمد و عباس، عبدالله، جعفر و عثمان (فرزندان امام علي عليه السلام که مادرشان ام البنين عليها السلام بود) را طلبيد . آنها بيرون آمدند، شمر گفت: از عبيدالله برايتان امان گرفته ام . آنها همگي گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشيم و پسر دختر پيامبر امان نداشته باشد؟! (22)
3. در اين روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس عليه السلام امام عليه السلام را باخبر کرد. امام حسين عليه السلام فرمود: اي عباس! جانم فداي تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدي دارند؟
حضرت عباس عليه السلام رفت و خبر آورد که اينان مي گويند: يا حکم امير را بپذيريد يا آماده جنگ شويد .
امام حسين عليه السلام به عباس فرمودند: اگر مي تواني آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخير بيندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداي خود راز و نياز کنيم و به درگاهش نماز بگذاريم . خداي متعال مي داند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم . (23)
حضرت عباس عليه السلام نزد سپاهيان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست . عمر بن سعد در موافقت با اين درخواست ترديد داشت، سرانجام از لشکريان خود پرسيد که چه بايد کرد؟ «عمرو بن حجاج » گفت: سبحان الله! اگر اهل ديلم و کفار از تو چنين تقاضايي مي کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کني .
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس عليه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مي دهيم، اگر تسليم شديد شما را به عبيدالله مي سپاريم وگرنه دست از شما برنخواهيم داشت . (24)
چهار حادثه مهم شب عاشورا
1. در شب عاشورا به «محمد بن بشير حضرمي » يکي از ياران امام حسين عليه السلام خبر دادند که فرزندت در سرحد ري اسير شده است. او در پاسخ گفت: ثواب اين مصيبت او و خود را از خداي متعال آرزو مي کنم و دوست ندارم فرزندم اسير باشد و من زنده بمانم . امام حسين عليه السلام چون سخن او را شنيد فرمود: خدا تو را بيامرزد، من بيعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد کردن فرزندت بکوش .
محمد بن بشير گفت: در حالي که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنين کنم و از تو جدا شوم .
امام عليه السلام پنج جامه به او داد که هزار دينار ارزش داشت و فرمود: پس اين لباسها را به فرزندت که همراه توست بسپار تا در آزادي برادرش مصرف کند . (25)
2. امام حسين عليه السلام در سخنراني شب عاشورا خبر از شهادت ياران خود داد و آنان را به پاداش الهي بشارت داد. در اين مجلس «قاسم بن الحسن » به امام عليه السلام عرض کرد: آيا من نيز به شهادت خواهم رسيد؟ امام با عطوفت و مهرباني فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: اي عمو! مرگ در کام من از عسل شيرين تر است . امام عليه السلام فرمودند: آري تو نيز به شهادت خواهي رسيد بعد از آنکه به رنج سختي مبتلا شوي، و همچنين پسرم عبدالله (کودک شيرخوار) به شهادت خواهد رسيد .
قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به خيمه ها هم حمله مي کنند؟ امام عليه السلام به ماجراي شهادت عبدالله اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نياورد و زارزار گريست و همه بانگ شيون و زاري سر دادند . (26)
3. امام عليه السلام در شب عاشورا دستور دادند براي حفظ حرم و خيام، خندقي را پشت خيمه ها حفر کنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاکي که در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و اين تدبير امام عليه السلام بسيار سودمند بود . (27)
4. مرحوم شيخ صدوق در کتاب ارزشمند «امالي » نوشته است: شب عاشورا حضرت علي اکبر عليه السلام و 30 نفر از اصحاب به دستور امام عليه السلام از شريعه فرات آب آوردند. امام عليه السلام به ياران خود فرمود: برخيزيد، غسل کنيد و وضو بگيريد که اين آخرين توشه شماست . (28)
روز عاشورا
و اينک ميداني دوباره، اينک 72 يار و هزاران دشمن کينه توزي که رحم و مروت را از ازل نياموخته اند . اينک عاشورا که هر چه از آن بگوييم کم گفته ايم، از برخوردهاي جلادانه سپاه عمر بن سعد، يا عنايات و الطاف سيدالشهداء عليه السلام .
سرداراني، سپاه عظيمي را به سوي جهنم رهبري مي کردند و امام معصومي لشکر کم تعداد خود را به بهشت بشارت مي داد ... و سرانجام شهادت، خون، نيزه، عطش و اطفال، تازيانه و سرهاي بريده، آه از اسارت و شام، آه از خرابه و ...
تا به قتلت عدو شتاب گرفت
چرخ را سخت اضطراب گرفت
ريخت خون مقدست به زمين
آسمان زاشک آب گرفت
ابر خون ماه عارضت پوشاند
همه گفتند آفتاب گرفت
ناله مصطفي به گوش رسيد
موج خون زچشم بوتراب گرفت
شد سيه رنگ آسمان از خشم
که زخونت زمين خضاب گرفت
آن تن پاره پاره را دربر
گه سکينه گهي رباب گرفت
شست زينب زاشک جسمت را
بلکه از چشم خود گلاب گرفت
بر تن پاره پاره داد سلام
زآن بريده گلو جواب گرفت
هردم از زخم بي حساب تنت
خم شد و بوسه بي حساب گرفت(29)
=======================================
پي نوشت:
1) الامام الحسين و اصحابه، ص 194; البدء والتاريخ، ج 6، ص 10 .
2) اللهوف، ص 35 .
3) کشف الغمة، ج 2، ص 47 .
4) مقتل الحسين مقرم، ص 184 .
5) بحارالانوار، ج 44، ص 381 .
6) ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 84 .
7) مستدرک الوسايل، ج 14، ص 61; مجمع البحرين، ج 5، ص 461 .
8) تاريخ طبري، ج 5، ص 410 .
9) بحارالانوار، ج 44، ص 386 .
10) او پيامبر را درک کرد، ولي مرتد شده و خود را به عنوان مؤذن فردي بنام «سجاح » که ادعاي نبوت کرده بود قرار داد و سپس به اسلام بازگشت و سرانجام در صفين بر عليه امام علي عليه السلام جنگيد و در کربلا نيز از لشکريان يزيد بود .
11) عوالم العلوم، ج 17، ص 237 .
12) مقتل الحسين (مقرم)، ص 199 .
13) همان .
14) بحارالانوار، ج 44ص 386 .
15) انساب الاشراف، ج 3، ص 180 .
16) ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 86 .
17) وقايع الايام، ج 5، ص 27; مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 244 .
18) کشف الغمة، ج 2، ص 47 .
19) بحارالانوار، ج 44، ص 388 .
20) ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 82 .
21) همان، ج 2، ص 89 .
22) انساب الاشراف، ج 3، ص 184 .
23) الملهوف، ص 38 .
24) ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 91 .
25) الملهوف، ص 39 .
26) نفس المهموم، ص 230 .
27) الامام الحسين و اصحابه، ص 257 .
28) امالي شيخ صدوق، مجلس 30 .
29) شعر از غلامرضا سازگار .
منبع: tazyeh-shalamzar.persianblog.ir/post/33


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۸۲۲۵۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یادداشت| امام صادق(ع) و نگاه ویژه به شهر مقدس قم

بیشترین روایاتی که در ارتباط با شهر مقدس قم و قمی ها بیان شده از امام صادق(ع) است که در مناسبت‌های مختلفی از این شهر و اهل آن به نیکی یاد کرده و تعابیر بی‌نظیری را برای شهر قم بیان کرده‌اند. - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، شهر مقدس قم از شهرهایی است که از صدر اسلام مورد توجه معصومین علیهم السلام بوده و روایات فراوانی از پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) گرفت تا امام هادی و امام عسکری علیهما السلام راجع به شهر مقدس قم و ویژگی‌های آن بیان شده که این شهر را به مقصدی برای مهاجرت اصحاب و یاران اهل بیت تبدیل کرده و اهل آن را مورد تحسین و تمجید قرار داده اند.

بیشترین روایاتی که در رابطه با شهر مقدس قم و قمی ها بیان شده است از امام صادق علیه السلام است که در مناسبت های مختلفی از این شهر و اهل آن به نیکی یاد کرده و تعابیر بی نظیری را برای شهر قم بیان کرده اند به صورتی که شهر قم را شهر منتخب خداوند و حرم اهل بیت، پناهگاه فاطمیون و محل امن شیعیان دانسته و ضمن تشویق مؤمنان به مهاجرت به قم اهل قم را مردمی نجیب، عالم، دیندار، پیکارجوی در راه خدا و یاوران امام عصر(عج) معرفی کرده اند.

این نوشته به 19 روایت از امام صادق(ع) و به برخی از ویژگی های این شهر مقدس از نگاه امام صادق علیه السلام می پردازیم.

1. قم حرم اهل البیت علیهم السلام

امام صادق علیه السلام فرمود: «انَّ لِلَّهِ حَرَماً وَهُوَ مَکةَ، وَانَ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَهُوَ الْمَدینَةُ، وَانَّ لِامیرِالْمُؤْمِنینَ حَرَماً وَهُوَ الْکوفَةُ، وَانَّ لَنا حَرَماً وَهُوَ بَلْدَةُ قُمْ، وَسَتُدْفَنُ فیها امْرَأَةٌ مِنْ اوْلادی تُسَمّی فاطِمَةُ، فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ. قالَ الرَّاوی: وَکانَ هذا الْکلامُ مِنْهُ قَبْلَ انْ یولَدَ الْکاظِمُ علیه السلام؛ خداوند حرمی دارد که مکه است، و برای پیامبر صلی الله علیه و آله هم حرمی است و آن مدینه است، حرم امیرالمؤمنین علیه السلام کوفه و حرم ما اهل البیت شهر قم است. بزودی در قم، زنی از فرزندان من به نام فاطمه دفن می شود که هر کس مرقد او را زیارت کند بهشت بر وی واجب می گردد. راوی گوید: امام صادق علیه السلام این سخن را قبل از تولّد امام کاظم علیه السلام پدر بزرگوار حضرت فاطمه معصومه علیها السلام بیان کرد». (بحارالانوار، ج 60، ص 216، ح 41)

2. قم مدفن شفیعه شیعیان

امام صادق علیه السلام فرمود: «تُقْبَضُ فیها امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدی اسْمُها فاطِمَةُ بِنْتُ مُوسی، وَتَدْخُلُ بِشَفاعَتِها شیعَتی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ؛ در شهر قم زنی از فرزندان من رحلت می کند که نام او فاطمه دختر موسی بن جعفر علیهما السلام است، و تمام شیعیان من (که شایسته شفاعت باشند) با شفاعت این خانم وارد بهشت می شوند». (بحارالانوار، ج 60، ص 228، ح 59)

3. قم و زائران بهشتی

امام صادق علیه السلام فرمود: «انَّ زِیارَتَها تَعْدِلُ الْجَنَّةَ؛ بی شک (ثواب) زیارت مرقد حضرت معصومه علیها السلام برابر با بهشت است». (بحارالانوار ج 48، ص 317)

4. قم منتخب خدا

امام صادق علیه السلام فرمود: «انَّ اللَّهَ اخْتارَ مِنْ جَمیعِ الْبِلادِ کوفَةَ وَ قُمْ وَ تِفْلیسَ؛ خداوند ازمیان تمام شهرها، کوفه، قم و تفلیس را برگزیده است». (بحارالانوار، ج 60، ص 213، ح 25)

5. قم حجّت خدا بر همه دنیا

امام صادق علیه السلام فرمود: «انَّ اللَّهَ احْتَجَّ بِالْکوفَةِ عَلی سائِرِ الْبِلادِ، وَبِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اهْلِها عَلی غَیرِهِمْ مِنْ اهْلِ الْبِلادِ، وَاحْتَجّ بِبَلْدَةِ قُمْ عَلی سایرِ الْبِلادِ وَبِأَهْلِها عَلی جَمیعِ اهْلِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ مِنَ الْجِنّ وَالْإنْسِ، وَلَمْ یدَعِ اللَّهُ قُم وَاهْلَه مُسْتَضْعَفاً بَلْ وَفَّقَهُمْ وَایدَهُمْ.. وَسَیأْتی زَمانٌ تَکون بَلْدَةُ قُمْ وَاهْلُها حُجَّةً عَلَی الْخَلائِقِ وَذلِک فی زَمانِ غیبَةِ قائِمِنا علیه السلام الی ظُهُورِهِ، وَلَوْلا ذلِک لَساخَتِ الْارْضُ بِأَهْلِها، وَانَ الْمَلائِکةَ لَتَدْفَعُ الْبَلایا عَنْ قُمْ وَاهْلِهِ، وَما قَصَدَهُ جَبَّارٌ بِسُوءٍ الّا قَصَمَهُ قاصِمُ الْجَبَّارینَ؛ خداوند کوفه را بر دیگر شهرها، و مؤمنین آن را بر مؤمنان سایر سرزمینها حجّت قرار داد و شهر قم را بر سایر شهرها و مردم آن را بر همه اهالی شرق و غرب عالم، از جن و انس، حجّت قرارداد. خداوند شهر قم و مردم آن را مستضعف و ناتوان رها نکرده، بلکه به آنان توفیق داده و آنها را تأیید کرده است. روزگاری خواهد آمد که شهر قم و مردمان آن بر دیگر مردمان حجت باشند. آن روزگار در زمان غیبت قائم ماست تا زمان ظهورش. اگر چنین نبود زمین، اهل خود را در کامش فرو می برد. فرشتگان بلایا را از قم و مردم قم دور می کنند. هیچ ستمگری قصد بدی نسبت به آنان نکند، مگر آن که درهم شکننده ستمگران او را در هم شکند». ( بحارالانوار، ج 60، ص 213، ح 22)

6. قم معدن علم و دانش

امام صادق علیه السلام فرمود: «سَتَخْلُو کوفَةُ مِنَ الْمُؤمِنِینَ، وَیأْزِرُ عَنْهَا الْعِلْمُ کما تَأْزِرُ الْحَیةُ فی جُحْرِها، ثُمَّ یظْهَرُ الْعِلْمُ بِبَلْدَةٍ یقالُ لَها قُمْ، وَتَصِیرُ مَعْدِناً لِلْعِلْمِ وَالْفَضْلِ، حَتّی لایبْقی فی الْارْضِ مُسْتَضْعَفٌ فی الدّینِ حَتّی الْمُخَدَّراتِ فِی الْحِجالِ، وَذلِک عِنْدَ قُرْبِ ظُهُورِ قائِمِنا، فَیجْعَلُ اللَّهُ قُمْ وَاهْلَهُ قائِمینَ مَقامَ الْحُجَّةِ، وَلَوْلا ذلِک لَساخَتِ الْارْضُ بِأَهْلِها، وَلَمْ یبْقَ فی الْارْضِ حُجَّةٌ، فَیفیضُ الْعِلْمُ مِنْهُ الی سایرِ الْبِلادِ فی الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، فَیتِمُّ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقَ حَتّی لایبْقی احَدٌ عَلَی الْارْضِ لَمْ یبْلُغْ الَیهِ الدّینُ وَالْعِلْمُ، ثُمَّ یظْهَرُ الْقائِمُ علیه السلام؛ بزودی کوفه از مؤمنان تهی خواهد گشت و علم و دانش از آن رخت برخواهد بست، همانند ماری که در لانه اش پنهان شود. آن گاه علم و دانش در شهری به نام قم آشکار خواهد شد. این شهر معدن دانش و فضیلت خواهد شد تا آنجا که بر روی کره زمین کسی نمی ماند که در دین ضعیف و ناتوان باشد، حتّی زنان پرده نشین؛ و این امر نزدیک ظهور قائم ما رخ خواهد داد؛ خداوند قم و مردم آن را جانشینان حضرت حجّت قرار می دهد. اگر چنین نبود بی شک زمین اهل خود را می بلعید و در روی زمین حجتی باقی نمی ماند. علم و دانش از این شهر به شهرهای دیگر در شرق و غرب عالم سرازیر می شود و بدین سان حجّت خدا بر بندگانش تمام می شود، تا آنجا که در کره خاکی کسی نمی ماند که دین و دانش به او نرسیده باشد؛ سپس حضرت مهدی علیه السلام ظهور می کند». (بحارالانوار، ج 60، ص 213، ح 23)

7. قم کانون شیعیان

عبدالله بن سنان روایت مفصّلی از امام صادق علیه السلام نقل کرده، که در بخشی از آن آمده است «وَ هُوَ مَعْدِنُ شیعَتِنا؛ قم کانون شیعیان ماست».  (بحارالانوار، ج 60، ص 212، ح 20)

8. قم پناه مؤمنان در فتنه ها

امام صادق علیه السلام فرمود: «اذا عَمَّتِ الْبُلْدانَ الْفِتَنُ فَعَلَیکمْ بِقُمْ وَحَوالیها وَنَواحیها فَانَّ الْبَلاءَ مَدْفُوعٌ عَنْها؛ هنگامی که فتنه ها همه شهرها را فرا بگیرد به قم و اطراف آن پناه ببرید که بلا از قم دفع شده است». (بحارالانوار، ج 60، ص 214، ح 26)

9. سلام و برکات خدا بر قم

امام صادق علیه السلام فرمود: «انَّ لَعَلی قُمْ مَلِکاً رَفْرَفَ عَلَیها بِجَناحَیهِ لایریدُها جَبَّارٌ بِسُوءٍ الّا اذابَهُ اللَّهُ کذَوبِ الْمِلْحِ فی الْماءِ، ثُمَّ اشارَ الی عیسَی بْنِ عَبْدِاللَّهِ فَقالَ: سَلامُ اللَّهِ عَلی اهْلِ قُمْ. یسْقَی اللَّهُ بِلادَهُمُ الْغَیثَ، وَینْزِلُ اللَّهُ عَلَیهِمُ الْبَرَکاتِ، وَیبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ، هُمْ اهْلُ رُکوعٍ وَسُجُودٍ وَقِیامٍ وَقُعُودٍ، هُمُ الْفُقَهاءُ الْعُلَماءُ الْفُهَماءُ، هُمْ اهْلُ الدّرایةِ وَالرّوایةِ وَحُسْنِ الْعِبادَةِ؛ برفراز قم فرشته ای پیوسته بال و پر می زند. هیچ ستمگری تصمیم سوئی در مورد قم نمی گیرد مگر این که خداوند او را (به وسیله آن فرشته) نابود می کند، همانگونه که نمک در آب حل می شود. حضرت سپس از عیسی بن عبدالله قمی یاد کرد و فرمود: سلام و درود خدا بر اهل قم. محلی که خداوند آن را با آب باران سیراب می کند، و برکاتش را بر اهل آن نازل می نماید، و گناهان و خطاهای آنان را تبدیل به حسنه می کند. آنان اهل رکوع و سجود و قیام و قعودند. آنها هستند فقها و علما و خردمندان. آنان اهل روایت و درایت و عبادت نیکو هستند». (بحارالانوار، ج 60، ص 217، ح 46)

10. خاک قم مقدّس است

امام صادق علیه السلام فرمودند: «تُرْبَةُ قُمْ مُقَدَّسَةٌ وَاهْلُها مِنَّا وَنَحْنُ مِنْهُمْ، لایریدُهُمْ جَبَّارٌ بِسُوءٍ الّا عُجّلَتْ عُقُوبَتُهُ مالَمْ یخُونُوا اخْوانَهُمْ فَاذا فَعَلُوا ذلِک سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ جَبابِرَةَ سُوءٍ! اما انَّهُمْ انْصارُ قائِمِنا وَدُعاةُ حِقّنا. ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ الَی السَّماءِ وَقالَ: اللَّهُمَّ اعْصِمْهُمْ مِنْ کلّ فِتْنَةٍ وَنَجّهِمْ مِنْ کلّ هَلَکةٍ؛ خاک قم مقدّس است، ومردم قم از ما، و ما از آنها هستیم. هر ظالم ستمگری نسبت به قم نظر سویی داشته باشد خداوند در مجازاتش تعجیل می کند. این ویژگی ها برای اهل قم تا زمانی است که نسبت به یکدیگر خیانت نکنند. اگر چنین کنند خداوند حاکمان ستمگری را بر آنها مسلّط می کند. آگاه باشید که یاران حضرت مهدی علیه السلام و دعوت کنندگان به حقّ ما، قمی ها هستند. سپس حضرت سر به آسمان بلند کرد و این گونه در حق اهل قم دعا کرد: خدایا! آنها را از هرفتنه ای حفظ کن و از هر هلاکت و نابودی مصون بدار». (بحارالانوار، ج 60، ص 218، ح 49)

11. قم پناهگاه فاطمیون و محل راحتی مؤمنان

امام صادق علیه السلام فرمود: «اذا اصابَتْکمْ بَلِیةٌ وَعَناءٌ فَعَلَیکمْ بِقُمْ. فَانَّهُ مَأْوی الْفاطِمِیینَ، وَمُسْتَراحُ الْمُؤْمِنینَ. وَسَیأتی زَمانٌ ینْفَرُ اوْلِیائُنا وَمُحِبُّونا عَنَّا وَیبْعُدُونَ مِنّا، وَذلِک مَصْلَحَةٌ لَهُمْ لِکیلا یعْرَفُوا بِوِلایتِنا، وَیحْقِنُوا بِذلِک دِمائَهُمْ وَامْوالَهُمْ. وَما ارادَ احَدٌ بِقُمْ وَأَهْلِه سُوءاً الّا اذَلَّهُ اللَّهُ وَابْعَدَهُ مِنْ رَحْمَتِهِ؛ هر زمان بلاها و نگرانی ها شما را فراگرفت به قم پناه ببرید. زیرا قم پناهگاه فاطمیین و محل راحتی مؤمنان است. و زمانی خواهد آمد که اولیاء و دوستان ما از ما دور می شوند و از شهرهای ما کوچ می کنند، و این کار به مصلحت آنان است، برای این که به ولایت ما شناخته نشوند، و جان و مال خود را حفظ کنند و هر کس به قم و اهل قم نظر بدی کند خداوند او را ذلیل کرده و از رحمتش دور می سازد». (بحارالانوار، ج 60، ص 214، ح 32)

12. قم مأمن شیعیان

جماعتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمودند: «اذا عَمَّتِ الْبَلایا فَالْامْنُ فی کوفَةِ وَنَواحیها مِنَ السَّوادِ وَقُمْ مِنَ الْجَبَلِ وَنِعْمَ الْمَوْضِعُ قُمْ لِلْخائِفِ الطَّائِفِ؛ هنگامی که بلا فراگیر شود امنیت در کوفه و اطراف آن در عراق، و قم در منطقه جبل (ایران) خواهد بود و قم محل خوبی برای افراد خائف و سرگردان است». (بحارالانوار، ج 60، ص 214، ح 28)

13. دفع بلا از قم

امام صادق علیه السلام فرمود: «اذا فَقَدَ الْامْنُ مِنَ الْعِبادِ، وَرَکبَ النَّاسُ عَلَی الْخُیولِ، وَاعْتَزَلُوا النّساءَ وَالطّیبَ، فَالْهَرْبُ الْهَرْبُ عَنْ جَوارِهِمْ، فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِداک: الی اینَ؟ قالَ: الی الْکوفَةِ وَنَواحیها، اوْ الی قُمْ وَحَوالیها فَانَّ الْبَلاءَ مَدْفُوعٌ عَنْهُما؛ هنگامی که امنیت از میان مردم رخت بربست، و مردم سوار بر مرکب های جنگی شده، و از همسران خویش و بوی خوش فاصله گرفتند، از آنها فرار کنید. راوی می گوید عرض کردم: فدایت گردم به کجا فرار کنیم؟ فرمود: به سمت کوفه و حوالی آن، یا قم و نواحی آن، زیرا بلا از این دو شهر دفع شده است». (بحارالانوار، ج 60، ص 214، ح 29)

14. قم مرکز شیعیان و موالیان ائمّه اطهار علیهم السلام

سلیمان بن صالح می گوید: روزی خدمت امام صادق علیه السلام بودم، که از فتنه های بنی عبّاس و مشکلاتی که از سوی آنها دامنگیر مردم شده بود سخن به میان آمد، عرض کردم: فدایت گردم، در چنین زمانی مردم به کجا پناه ببرند؟ فرمود: «الی الْکوفَةِ وَحَوالیها وَالی قُمْ وَنَواحیها، ثُمَّ قالَ: فی قُمْ شیعَتُنا وَمَوالینا؛ به کوفه و حوالی آن و قم و اطراف آن پناه ببرید. سپس فرمود: شیعیان و موالیان ما در قم هستند». (بحارالانوار، ج 60، ص 215، ح 35)

15. اهل قم یاران امام زمان(عج)

امام صادق علیه السلام خطاب به عفان بصری فرمود: «آیا می دانی چرا قم را قم نامیده اند؟ گفت: خدا و رسولش و شما بهتر می دانید. فرمود: «انَّما سُمّی قُمْ لِانَّ اهْلَهُ یجْتَمِعُونَ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ، وَیقُومُونَ مَعَهُ وَیسْتَقیمُونَ عَلَیهِ وَینْصُرُونَهُ؛ از آن جهت قم را قم نامیده اند که مردم آن بر گرد قائم آل محمّد صلوات الله علیه اجتماع نموده، و همراه او قیام می کنند، و در راه او پایداری می ورزند، و به یاریش بر می خیزند». (بحارالانوار، ج 60، ص 216، ح 38)

16. اهل قم بندگان پیکارجوی خدا

یکی از راویان حدیث می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودم که این آیه شریفه قرائت شد: «فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیهِمْ عِبَاداً لَّنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیارِ وَکانَ وَعْداً مَّفْعُولًا؛ هنگامى که نخستین وعده فرامى‏رسد، گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضد شما بر مى‏انگیزم( تا شما را سخت درهم کوبند، حتى براى به دست آوردن مجرمان) خانه‏ها را جستجو مى‏کنند، و این وعده‏اى است قطعى» سوره اسراء، آیه 5

سؤال کردم این افراد چه کسانی هستند؟ امام سه مرتبه فرمود: به خدا قسم آنها قمی ها هستند». (بحارالانوار، ج 60، ص 216، ح 40)

17. اهل قم یاوران اهل بیت علیهم السلام

امام صادق علیه السلام فرمود: «اهْلُ خُراسانَ اعْلامُنا، وَاهْلُ قُمْ انْصارُنا؛ مردم خراسان اعلام و نشانه های ما، و اهالی قم یاوران ما هستند». (بحارالانوار، ج 60، ص 214، ح 30)

18. اهل قم آمرزیده شده اند

امام صادق علیه السلام فرمود: «اهْلُ قُمْ مَغْفُورٌ لَهُمْ؛ غفران الهی برای اهل قم است». (بحارالانوار، ج 60 ، ص 218، ح 48)

19. تصریح بر نجیب بودن اهل قم

ابان بن عثمان می گوید: عمران بن عبدالله قمی وارد بر امام صادق علیه السلام شد. حضرت خطاب به او فرمود: «کیفَ انْتَ؟ وَکیفَ وُلْدُک؟ وَکیفَ اهْلُک؟ وَکیفَ بَنُو عَمّک؟ وَکیفَ اهْلُ بَیتِک؟ ثُمَّ حَدَّثَهُ مَلِیاً. فَلَمَّا خَرَجَ قیل لِابی عَبْداللَّهِ علیه السلام: مَنْ هذا؟ قالَ: نَجیبُ قُومِ النُّجَباءِ، ما نَصَبَ لَهُمْ جَبَّارٌ الّا قَصَمَهُ اللَّهُ؛ حالت چطور است؟ فرزندانت چطورند؟ عموزادگانت چطورند؟ اهل بیت تو چگونه اند؟ سپس برای مدّتی طولانی با او سخن گفت. هنگامی که عمران از خدمت امام مرخص شد، کسی پرسید: این آقا (که اینقدر مورد احترام شما قرار گرفت) چه کسی بود؟ فرمود: فرد نجیبی از قوم نجباء (مردم قم) بود. مردمی که هرگاه ستمگری قصد بدی نسبت به آنها کند، خداوند او را درهم می شکند». (بحارالانوار، ج 60، ص 211، ح 19)

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • سیره و روش امام صادق(ع) تعامل با اهل سنت بود
  • دو توصیه کوتاه از امام صادق علیه‌السلام
  • آیین دمام‌ زنی به مناسبت شهادت امام صادق (ع) در بندرعباس
  • یادداشت| امام صادق(ع) و نگاه ویژه به شهر مقدس قم
  • امام جعفر صادق(ع) بر اتحاد و وحدت امت اسلامی توصیه می‌کردند
  • گیلان در سوگ سالروز شهادت صادق آل عبا (ع)
  • گیلان در سوگ شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
  • حقیقت بندگی خدا در بیان امام صادق(ع)
  • امام صادق(ع) مرجع امت اسلامی است
  • امام صادق(ع) چگونه جان امام بعد از خود را محافظت کردند؟